جدول جو
جدول جو

معنی غرم تک - جستجوی لغت در جدول جو

غرم تک
آنکه مانند میش کوهی بدود
تصویری از غرم تک
تصویر غرم تک
فرهنگ فارسی عمید
غرم تک
(غُ تَ)
آنکه مانند میش کوهی بدود:
یوزجست و رنگ خیز و گرگ پوی و غرم تک
ببرجه آهودو و روباه حیله گوردن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
غرم تک
آنکه مانند میش کوهی بدود
تصویری از غرم تک
تصویر غرم تک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ تَ)
اسبی که نرم رود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
سروتک. آشوب و شور و غوغا. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ تَ)
املس. که تنی نرم و لطیف دارد. عرصم. عرصام. عراصم: شبوط، نوعی ماهی نرم تن خردسر باریک دم گشاده میان برشکل بربط. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غُ)
غرمود. غورمود. در اصطلاح گاریچیان غذا و خوراک اسبان: غرموت دادن
لغت نامه دهخدا
(دُ تَ)
صفراغون. عصفورالشوک. عصفورالسیاح. طروغلودقس. طروغلودیس. طرغلودیس. (یادداشت مؤلف). مرغی است برابر گنجشک پیوسته در کنار آب نشیند و دم جنباند و آن را به یونانی طرغلودیس و به عربی عصفورالشوک خوانند. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). و رجوع به دم به آب زنک و دم جنبانک شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نرم تن
تصویر نرم تن
بشیرینی از گلشکر نوش تر بنرمی زگل نازک آغوش تر. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرموت
تصویر غرموت
غذا و خوراک اسب
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند کس که با هم در دو (دویدن) همراهی کنند: ... با کسان که کفاء ت ایشان ندارد خود را هم تگ و هم عنان سازد، رفیق راه همراه: ما و مجنون بره بادیه هم تگ (هم تگ) بودیم قدمی چند ز همراهی ما دور افتاد. (شریف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرموت
تصویر غرموت
((غُ))
غرمود. قرموت، غذا و خوراک اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم تک
تصویر هم تک
((~. تَ))
رفیق، همراه
فرهنگ فارسی معین
خوشه ی برنج نرسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
پایان، انتها
فرهنگ گویش مازندرانی
نمد پاره، تکه ای از نمد
فرهنگ گویش مازندرانی